
«بنیاد بهسوی انسان شدن (بهاختصار، بنیاد انسان)»، سازمانی است که با هدف پرورش، ایجاد انگیزه، توانمندسازی، و ایجاد توانایی در افراد، خانوادهها و جوامع، و نیز تشجیع و تشویق آنها به مشارکت در پیشبرد تمدن مادی، عقلانی-علمی، و معنوی انسان ایجاد شده است.
آنچه که در پی میآید، نمونهای از اصول بنیادیی است که توسط «بنیاد انسان» ترویج میشود:
همه انسانها حق دارند از زندگی توام با کرامت و احترام بهرهمند شوند.
هدف زندگی هر انسانی آن است که منابع و امکانات خویش را وقف خدمت به عالم انسانی نموده، بهترین منویات و خواستهها را برای آنان لحاظ نماید.
شرافت و شأن هر فرد نه با رنگ پوست او تعریف میشود نه با وضعیت اقتصادی و سیاسی او؛ بلکه بزرگواری و اصالت انسان در ارائه خدمت بلاشرط به پیشرفت و ترقی، عدالت، صلح و وحدت همگان است.
اهمیت برابری حقوق و مزایا برای مردان و زنان
امحا و از میان بردن ثروت و فقر مفرط، و بازشناسی راه حلهای معنوی و بلندمدت بشردوستانه در راستای نیل به این مقصود
هماهنگی دین حقیقی و علم راستین، و برقراری ارتباط متوازن و متعادل بین ایمان و عقل
اهمیت تحری و جستوجوی حقیقت و ترک تقلید و متابعت کورکورانه برای .تک تک انسانها
شرح اهداف و مسؤولیتها
الیترین رسالت «بنیاد انسان»، انگیزهبخشی، توانمندسازی، و قدرت بخشیدن به افراد است تا با بهکارگیری ظرفیتهای ذاتی درونی خویش، بهعنوان یک انسان از جایگاه و مرتبت شریف و اصیل خویش احساس ارزشمندی نموده، فعالانه و با اتخاذ خط مشیها و نگرشهای اصیل، یکپارچه، و انسانی در ایجاد و خلق تمدن پیشرونده و مترقی مادی، عقلانی و معنوی مشارکت نمایند.
هدف والای «بنیاد انسان» این است که تا حد امکان، دانش، بینش و مهارتهای مورد نیاز انسانها را تامین کند تا هریک با توسل به تفکر مستقل و تمسک به آنچه ضامن انسجام و یکپارچگی درونی آنها به عنوان موجود منحصر به فرد انسانی (موجودی تجزیه ناپذیر و تمام-شمول) است، به استاد خویش تبدیل شوند و سلامت روانی، صلح و آرامش نوع بشر را بهبود بخشد.
به نظر میرسد که موثرترین ابزار برای نیل به این مقصد اقصی و آرمان متعالی، یک سیستم تربیتی کلنگر، فرایندگرا، منسجم، مرتبط، فراگیر، میان رشتهای، و عاری از سوگیری و پیشداوری است تا به صورت متغیری زیست محیطی و بافتی یکپارچه در اختیار کسی قرار گیرد که مایل است درک عمیقتری از چرایی آفرینش، چیستی جایگاه و رتبه حقیقی خویش در جهان، و نیز ماهیت رسالت و ماموریت واقعی زندگی خود در این کره خاکی را جستوجو کند؛ جستوجویی ارزشمند که همچون سفری بی پایان و دایمالتکامل است.
«بنیاد انسان» به هیچ شکل و طریقی، مستقیم یا غیرمستقیم، از هیچ سیستم و شیوه اندیشهای انتقاد و خردهگیری ننموده، آن را تحقیر نمیکند و برچسب نمیزند. «بنیاد انسان» قویا ً به حقیقت به عنوان منبعی موثق، و تفوق و برتری حقایق کائنات باورمند است. به همین جهت، فارغ از ادراکات و جهانبینیهای افراد، نه به برتری و رجحان سیستم اعتقادی خاصی بر دیگری باورمند است و نه به کاهش قدر و منزلت و تقلیل تلاشها و اقدامات بشردوستانه.
از جمله ملاکهای ارزیابی هر ایده، فلسفه، مفهوم، و باور این است که تا چه میزان قادر است با به فعلیت رساندن خودکار ظرفیتهای مستتر و نهفته درونی افراد به آنها کمک کند تا به حد اعلای وجودی خویش نایل شده، بتوانند به طور دایمی و پیوسته در این فرایند خلاق بی زوال تفرید و تفرد رشد کنند و به سمت کمال و تعالی بروند.
قاعده ارزیابی دیگر جهت ارزشگذاری یک ایده این است که چگونه و تا چه حد میتواند در پیشبرد عدالت، صلح، وحدت، و آرامش میان جمعیتهای متکثر و متنوع دنیا مشارکت کند. به عبارت دیگر، سیستم باورهای یک شخص تا چه حد قادر است فردی که به آن باور دارد را توانمند کند تا دیگر موجودات انسانی را به نحو بیقید و شرط در نظر گرفته، کوشش کند کارگزاری کنشگر در زمینه تغییر و تبدیل دنیا به مکانی بهتر برای زندگی آحاد انسانی باشد.
با توجه به زمینههای مذکور، هدف غایی «بنیاد انسان» این نیست که به انسانها بگوید ‘چه بکنند’ یا ‘چگونگی فکر، احساس یا کنش آنها را در قالب خاصی بگنجاند و جای دهد’ تا بدین وسیله به جهانبینی آنها شکل و جهت خاصی ببخشد. از همین روی، به هیچ وجه ‘ پاسخ و راه حل’ یا حتی ‘مجموعهای از ترجیحات’ مطلق و قطعی برای معضلات جاری مورد بحث پیشنهاد نمیکند و نخواهد کرد بلکه در عوض، امید وطید و آرمان و مقصد خالصانهاش این است که حتیالمقدور و از خلال بهکارگیری روش پرسشگری سقراطی، چشماندازی کلنگر، فراگیر و یکپارچه از هر معضل ارائه دهد.
«بنیاد انسان»، از جنبه اخلاقی، خود را ملزم میداند به خواست و تصمیم متقاضیان درباره جهت و حرکت زندگی شخصی خود احترام بگذارد. یکی از اصول بنیادین این بنیاد، باور به این است که هر شخصی که در جستوجوی حقیقت است میتواند جریان کنش شناختی و معنوی خویش را برای وصول به شادی و حرکت در مسیری تکاملی بهسوی کشف عوامل برجستهای که موجبات شکلگیری مشکل را فراهم آوردهاند، و همچنین شیوه حل آن بسط و توسعه دهد؛ چنین نقطهنظرگاهی درباره انسان، معنای حقیقی حقوق و آزادی فرد را درون چهارچوب خیر اجتماعی و رفاه یکپارچه عموم اهل عالم حفظ میکند.